تنها ترین عاشق ؛ عاشق ترین تن ها

داستان عاشورا را بخواند

تنها ترین عاشق ؛ عاشق ترین تن ها

داستان عاشورا را بخواند

در نــظر بازی ما بی خبران حیرانند ...

عاقلان نقطه ی پرگار وجودند ولی ........

ع ش ق داند که در این دایره سرگردانند .......


وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى

باده فروش

ای آرزوی آرزو ، آن پرده را بر دار از او ...

من کس نمی دانم جز او ؛ مستان سلامت می کنند ..

باده فروش

چرا به خودمون رحم نمی کنیم ؟

باده فروش

دیدار شمس و مولانا

باده فروش

אנחנו נהיה מרוסקים ישראל


می رسد صبحی که اورشلیم دیگر اشغال و اسیر نباشد ...

می بینم زمانی را که از گنبد "قبه الصخره"

بانگ "اشهد ان علی ولی الله" به گوش می رسد ،

و تن رنجور صهیونیزم باری دیگر در گور تاریخ به لرزه می آید ،

اسرائیل طفل ناخلف است ،

و  شیشه عمر او در دست ماست ،

در موعد مقرر آن را می شکنیم ،

و زیر پا می گذاریم ...

یا اسرائیل ؛

نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ


هرگاه اجل امتی برسد ، لحظه ای تاخیر نخواهد افتاد ...

لحظه ای تاخیر نخواهد کرد  ؛


אתה לא יכול, אבל אנחנו יכולים

باده فروش

شب هایم را برای تو بیدار بوده ام ،

تو رفتی و من ،

همچنان بیدارم ...


"بی دار"

باده فروش

نمیدانم چرا بعضی تمام داریی شان را خرج می کنند و تا می توانند خودشان را به در و دیوار می کوبند ، 

می کوبند و می کوبند و می کوبند ...

تا در نهایت :

 از دست یک نفر1 فرار کنند !

و آزاد شوند ... !


***

1 _ خودشان ، حقیقت و جوهر وجودشان


گرچه بعضی خود به قید وثیقه آزادند ......

باده فروش

دنیا هماره در حال زایمان است ،

با تمامی نداری و حال نذارش دائماً به خود می پیچد ،

می پیچد و می پیچاند ...

 و یک مشت از خروارِ درد های او ، تبعید شدگانی است که در این طولِ اقامت از اصل خویش دور مانده اند ...

غریب و بی کس و تنها ،

یاعلی مددی !

باده فروش

پایمان را که تو صحن می گذاریم دلم هرّی می ریزد .

تمام در ها بسته است.

سرما تا مغز استخوانم نفوذ کرده است.

توی دلم می گویم

باده فروش

نمی شود افراد ناپاک را رد کرد ، هنر دست پاک ، ((تــــطهــــیر مـــجــــذوب)) است ؛


عزیزی می گفت : تو اوّل خودتو نجات بده !!!

قاعده ی بالا برای کسی است که خود و نفسَش و نَفَسَش پاک ِ پاک ِ پاک شده باشد !

تشخیصش با ما نیست !  

باده فروش

ای غنچه خوابیده چو نرگس ، نگران خیز

از خواب گران ، خواب گران ، خواب گران خیز !


پیامبر خدا در سفارش به علی (علیه السلام) فرمود :

(( بر تو باد به نماز شب . حضرت این جمله را چهار بار تکرار کرد ))


باده فروش
من عشق و عفّ ثم کتم فمات مات شهیدا
باده فروش

الهی !

همه از تو می ترسند و من از  "خود"

از تو همه نیک دیدم و از  "خود" همه بد 1


"اعوذ بک"


1- خواجه عبدالله انصاری (غفرالله لنا و له)

باده فروش

روزی درحرم امیرالمومنین (علیه السلام) با حالت توسّل حضور داشتم 1 ...

دیدم عربی آمد و رو به ضریح کرد و با جسارت اظهار کرد :

(( اگر مردی ، کار مرا انجام بده !! ))  و رفت !

هفته دیگر آمد و اتفاقاً من هم در حرم بودم .

رو به ضریح حضرت گفت :

(( بله مردی ! ، کار ما انجام شد ))

خیلی ناراحت شدم ؛ گفتم :

(( آقا جان ! چند وقت است من خدمت شما مراجعه می کنم و برای تصنیف الغدیر فلان کتاب را احتیاج دارم و پیدا نمی شود ، اعتنایی نمی کنید ؛ آن وقت

باده فروش

نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است

شراب خوردن ما شیشه خوردن است اینجا

باده فروش