روزی درحرم امیرالمومنین (علیه السلام) با حالت توسّل حضور داشتم 1 ...
دیدم عربی آمد و رو به ضریح کرد و با جسارت اظهار کرد :
(( اگر مردی ، کار مرا انجام بده !! )) و رفت !
هفته دیگر آمد و اتفاقاً من هم در حرم بودم .
رو به ضریح حضرت گفت :
(( بله مردی ! ، کار ما انجام شد ))
خیلی ناراحت شدم ؛ گفتم :
(( آقا جان ! چند وقت است من خدمت شما مراجعه می کنم و برای تصنیف الغدیر فلان کتاب را احتیاج دارم و پیدا نمی شود ، اعتنایی نمی کنید ؛ آن وقتاین عرب بیابانی آمده و ... ))
شب در عالم رویا حضرت را زیارت کردم ، فرمودند :
(( آخر آنها بدوی و بیابانی هستند ، زیاد نباید آنها را معطّل کنیم ، باید با آنها مطابق طفولیتشان عمل کرد ... ))
پس از این خواب پیرزنی که در همسایگی ما بود آمد و دستمال بسته ای آورد و گفت :
(( خانه تکانی می کردیم ، این کتاب پیدا شد ، گفتم شاید به درد شما بخورد ! ))
وقتی نگاه کردم دیدم همان کتابی است که مدت ها دنبالش می گشتم .2
***
امام زمان در نامه ای به محمد بن محمد بن نعمان می فرمایند :
(( فَإِنَّا یُحِیطُ عِلْمُنَا بِأَنْبَائِکُمْ وَ لَا یَعْزُبُ عَنَّا شَیْءٌ مِنْ أَخْبَارِکُمْ ...... إِنَّا غَیْرُ مُهْمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُمْ وَ لَا نَاسِینَ لِذِکْرِکُمْ وَ لَوْ لَا ذَلِکَ لَنَزَلَ بِکُمُ اللَّأْوَاءُ وَ اصْطَلَمَکُمُ الْأَعْدَاءُ 3 ))
(( ما به آنچه بر شما می گذرد احاطه داریم و چیزی از اخبار شما بر ما پوشیده نیست ...... در مراعات امور شما سستی نداریم و فراموشتان نمی کنیم و اگر عنایات و توجّهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی شما را در بر می گرفت و دشمنان شما را از بین می بردند )) ...
***
1 . مرحوم علّامه امینی (رضوان الله تعالی علیه) صاحب کتاب شریف و گرانسنگ الغدیر
2 . برگرفته و بازنوشته از سیری در آفاق ، حسین حیدری کاشانی ، ص 245 . ناقل این داستان حضرت آیت الله بهاء الدینی هستند.
3 . بحار الأنوار (ط – بیروت) ؛ ج۵۳ ؛ ص ۱۷۴
کلّ مطلب برگرفته از دفاتر ملکوتی - دفتر سوّم - شهد شهود - حسن قدوسی - نشر معارف
الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذى تَحَبَّبَ اِلَىَّ وَهُوَ غَنِىُّ عَنّى…