مرگ تو را می خواند ...

אנחנו נהיה מרוסקים ישראל

می رسد صبحی که اورشلیم دیگر اشغال و اسیر نباشد ...

می بینم زمانی را که از گنبد "قبه الصخره"

بانگ "اشهد ان علی ولی الله" به گوش می رسد ،

و تن رنجور صهیونیزم باری دیگر در گور تاریخ به لرزه می آید ،

اسرائیل طفل ناخلف است ،

و  شیشه عمر او در دست ماست ،

در موعد مقرر آن را می شکنیم ،

و زیر پا می گذاریم ...

یا اسرائیل ؛

نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْکُمْ وَ لکِنْ لا تُبْصِرُونَ

هرگاه اجل امتی برسد ، لحظه ای تاخیر نخواهد افتاد ...

لحظه ای تاخیر نخواهد کرد  ؛

אתה לא יכול, אבל אנחנו יכולים

شب فراق که داند که تا سحر چند است ؟!؟

شب هایم را برای تو بیدار بوده ام ،

تو رفتی و من ،

همچنان بیدارم ...

"بی دار"

چه دانم های بسیاری است ، لیکن ... ، من نمی دانم !

نمیدانم چرا بعضی تمام داریی شان را خرج می کنند و تا می توانند خودشان را به در و دیوار می کوبند ، 

می کوبند و می کوبند و می کوبند ...

تا در نهایت :

 از دست یک نفر¹ فرار کنند !

و آزاد شوند ... !

***

1 _ خودشان ، حقیقت و جوهر وجودشان

گرچه بعضی خود به قید وثیقه آزادند ......

خلیفه تبعید شده

دنیا هماره در حال زایمان است ،

با تمامی نداری و حال نذارش دائماً به خود می پیچد ،

می پیچد و می پیچاند ...

 و یک مشت از خروارِ درد های او ، تبعید شدگانی است که در این طولِ اقامت از اصل خویش دور مانده اند ...

غریب و بی کس و تنها ،

یاعلی مددی !

هر که شد محرم دل در حرم یار بماند ...

پایمان را که تو صحن می گذاریم دلم هرّی می ریزد .

تمام در ها بسته است.

سرما تا مغز استخوانم نفوذ کرده است.

توی دلم می گویم

_ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرًا _

نمی شود افراد ناپاک را رد کرد ، هنر دست پاک ، ((تــــطهــــیر مـــجــــذوب)) است ؛

عزیزی می گفت : تو اوّل خودتو نجات بده !!!

قاعده ی بالا برای کسی است که خود و نفسَش و نَفَسَش پاک ِ پاک ِ پاک شده باشد !

تشخیصش با ما نیست !  

شبهای هجر را گذراندیم و زنده ایم ما را به سخت جانی خود این گمان نبود !

ای غنچه خوابیده چو نرگس ، نگران خیز

از خواب گران ، خواب گران ، خواب گران خیز !

پیامبر خدا در سفارش به علی (علیه السلام) فرمود :

(( بر تو باد به نماز شب . حضرت این جمله را چهار بار تکرار کرد ))

خنده بر لب میزنم تا کس نداند راز من !

من عشق و عفّ ثم کتم فمات مات شهیدا

ترسم نرسم این رمضان باز به جایی ...

الهی !

همه از تو می ترسند و من از  "خود"

از تو همه نیک دیدم و از  "خود" همه بد ¹

"اعوذ بک"

_{1- خواجه عبدالله انصاری (غفرالله لنا و له)}

عَلی حُبُّه جنَّه

روزی درحرم امیرالمومنین (علیه السلام) با حالت توسّل حضور داشتم ¹ _...

_{دیدم عربی آمد و رو به ضریح کرد و با جسارت اظهار کرد :}

(( اگر مردی ، کار مرا انجام بده !! ))  و رفت !

هفته دیگر آمد و اتفاقاً من هم در حرم بودم .

رو به ضریح حضرت گفت :

(( بله مردی ! ، کار ما انجام شد ))

خیلی ناراحت شدم ؛ گفتم :

(( آقا جان ! چند وقت است من خدمت شما مراجعه می کنم و برای تصنیف الغدیر فلان کتاب را احتیاج دارم و پیدا نمی شود ، اعتنایی نمی کنید ؛ آن وقت

قال علی علیه السلام : «الدنیا دار بالبلاء محفوفه»

نشاط دهر به زخم ندامت آغشته است

شراب خوردن ما شیشه خوردن است اینجا